جدول جو
جدول جو

معنی نه گوش - جستجوی لغت در جدول جو

نه گوش
(نُهْ)
شکلی که نه زاویه دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از به گوی
تصویر به گوی
(پسرانه)
خوش سخن، دارای گفتار نیک، نام شخصیتی در منظومه ویس و رامین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وه نوش
تصویر وه نوش
(دخترانه)
بهنوش، مرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث شکل، سه کنج، در ریاضیات مثلث
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
که گوش پهن دارد. ارفش. (تاج المصادر) : خطلاء، گوسپند پهن گوش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِ شَ / شِ)
گیاهی خاردار که اشترخار نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ)
خشت یا آجری که گوشۀ آن شکسته است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. کوهستانی و معتدل. سکنه آن 293 تن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
جانوری که پیشاپیش شیر می آید. (ناظم الاطباء) :
رمنده ددان را همه بنگرید
سیه گوش و یوز از میان برگزید.
فردوسی.
سیه گوشان و یوزان را گشادن
ز آهو هر دوان را خورد دادن.
(ویس و رامین).
نهاده بر آهو سیه گوش چشم
جهان چون درخش از کمین گه بخشم.
اسدی.
فراوان سیه گوش داری و سگ
بسی یوز و شاهین و چرخ و ترک.
شمسی (یوسف و زلیخا).
آهوبره کاندر حرم جاه تو زاید
پیوسته سیه گوش بود شیر ژیان را.
سیف اسفرنگ.
در خانه سیه گوش... پناه گرفت... و می آمد که از خانه سیه گوش بیرون رود... (فیه مافیه). سیه گوش را گفتند ترا ملازمت صحبت شیربچه وجه اختیار افتاد. (گلستان). رجوع به سیاه گوش شود
لغت نامه دهخدا
(خِ لِ)
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه. دارای 317 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دو سر کمان یا دو شاخۀ کمان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ثَ تَ)
ساتاگید. نام ناحیتی در جنوب کابل کنونی. این سرزمین در زمان کوروش جزو ممالک او بود.
لغت نامه دهخدا
(ثَ تَ شَ)
سابقاً: باروک، نام قصبه ای به مجمعالجزایر فیلیپین (در جزیره لوسن) ، دارای 7805 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ)
زیر نرمۀ گوش باشد. (برهان) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(بَلْ لَ)
صاحب گوش بزرگ. که لالۀ گوش پهن و شخ دارد. بزرگ گوش. آذن. اذناء. (یادداشت مرحوم دهخدا).
لغت نامه دهخدا
(پَ)
که پنج زاویه دارد
لغت نامه دهخدا
(نِ وِ)
ره گوی. ره گو. مطرب و خواننده و خنیاگر و نغمه سرای. (از انجمن آرا) (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) :
حریف آمده مهمان و مطرب و ره گوی
برون ماه صیام و درون ماه صیام.
سوزنی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(نُ هْ شَ / شِ)
نه ضلعی. نه گوش
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مثلث. (فرهنگستان). مثلث و هر چیز که دارای سه زاویه باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ خوَشْ / خُشْ)
تاک دشتی. کرمهالبیضاء. (رشیدی) (جهانگیری) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیاه دارو. (رشیدی) (از جهانگیری) (انجمن آرا). و آن را از بهر آن نه خوش گویند که میوۀ آن در زمستان خشک نمی شود، و بیارۀ آن بر درختان پیچید و خوشۀ آن ده دانه باشد و در اول سبز بود و در آخر سرخ گردد و گل آن لاجوردی بود. (از جهانگیری) (از رشیدی) (از انجمن آرا) (از برهان) (آنندراج). علت جرب و هر علتی دیگر را که در ظاهر بدن باشد نافع است. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنا گوش
تصویر بنا گوش
نره گوش، شقیقه، پس گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث، سه کنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نه خوش
تصویر نه خوش
گیاهی است که آنرا کرمه البیضا و سیاه دارو و هزار چشان گویند
فرهنگ لغت هوشیار
پستانداریست گوشتخوار از تیره گربه سانان از جنس یوزپلنگ که از یوزپلنگ کوچکتر است و قدش به اندازه روباه میرسد و مخصوص نواحی گرم آسیا و شمال افریقاست. موهای پشت و حنایی پر رنگش و زیر شکمش سفید است. گوشهای سیاه گوش سیاه پر رنگ و داخل گوشهایش کاملا سفید است پروانه پروانک فراوانق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بله گوش
تصویر بله گوش
گوش بزرگ، بزرگ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بن گوش
تصویر بن گوش
نرمه گوش. یا از بن گوش. با کمال اطاعت انقیاد، با ادب تمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج گوش
تصویر پنج گوش
آنچه که پنج زاویه دارد مخمس پنج گوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهن گوش
تصویر پهن گوش
آنکه دارای گوشی پهن است: خطلا گوسپند پهن گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده گوش
تصویر گنده گوش
آنکه گوشش بوی بد دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه پوش
تصویر گنه پوش
آنکه گناهان دیگران را نادیده بگیرد گناه بخش آمرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کند گوش
تصویر کند گوش
کسی که گوش او کم شنو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گوشه
تصویر سه گوشه
آن که دارای سه گوشه باشد دارای سه زاویه مثلث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گوش
تصویر سه گوش
مثلث
فرهنگ واژه فارسی سره
تخته ی مثلثی شکل که در زاویه ی دو دیوار چوبی اتاق قرار گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
قارچی که بر زمین روید قارچ زمینی مقابل قارچ درختی
فرهنگ گویش مازندرانی